سطرهای خونرنگ نهج‌البلاغه

 

 

 

 

هر که در عشق علی(ع) گم می‌شود مثل گل محبوب مردم می‌شود.توفان نامت که وزیدن می‌گیرد، همه غبارهای روی دل پاک می‌شود. شور تازه‌‌ای در آوندهای زمین به جریان می‌افتد و درختان به احترام نام عظیمت خم می‌شوند.

 

ای امیرمومنان!

یک عمر با عشق تو نفس کشیده ام، اما امروز می خواهم در عشق تو گم شوم.

خوشا به حال فرشتگان که نمازهایشان را به تو اقتدا می کنند؛ آنچنان که کوه ها و رودها و پروانه ها پشت سرت به نماز می ایستند.

تو آن مردترینی هستی که عدالت از سرانگشتان تو برکت یافته است و شمشیر تو میزان روز رستاخیز است.

شک ندارم که لب هایت در هیچ لحظه ای جز نام خدا را تلاوت نمی کرد.

هر رودی که به تو برسد، اقیانوس می شود. هر برگ خشکی که نام تو را می برد، به سبزی و تازگی می گراید. هر قطره بارانی که به زمین می رسد با عشق تو به رودها می پیوندد.

یا علی(ع)!

حکایت عشق پایانی ندارد، اما اینک روز غریبی فرزندان تو و روز شگفت تنهایی زمین است.

حالا دیگر ارکان زمین می لرزد و سطرهای نهج البلاغه خونرنگ شده است.

دیگر در خواب هم نمی توان دید که مردی در چاه تنهایی اش، بارانی از خورشید بریزد.

دیگر ماه در هیچ شبی صوت مناجات تو را نخواهد شنید.

دیگر صدای پای تو که انبانی از نان و خرما را بردوش می کشی در کوچه های بی کسی کوفه نخواهد پیچید.

دیگر صدای اذان تو هیچ به خواب رفته ای را بیدار نخواهد کرد.

خبر در کوچه های کویری کوفه می پیچد که علی(ع) از محراب به آسمان پل زده است.

یا علی(ع)!

برخیز! کوچه های کوفه پا به پای یتیمان گرسنه، انتظارت را می کشند. چشم هایت را باز کن! تا خورشید از گوشه لبخند یتیمان کوفه طلوع کند.

برخیز، تلاوت خدا از لب های تو طراوت دیگری دارد.





تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, | | نویسنده : مقدم |