بازاریابی محتوا روشی از بازاریابی است که روی تولید و انتشار و توزیع محتوا برای گروه خاصی از مخاطبان هدف تمرکز میکند. تابهحال، شرکتهای زیادی از بازاریابی محتوا بهعنوان بخشی از استراتژی بازاریابیشان استفاده کردهاند. در این روش، هر کسبوکار با تولید محتوای خلاقانه و ارزشمند مخاطبان بالقوهی محصولاتش را جذب میکند و هدف نهایی این است که آنها را به مشتریان وفادار برند خود تبدیل کند.
بسیاری از صاحبان کسبوکارهای بزرگ بعد از اینکه مقالاتشان در وبلاگها با استقبال مواجه شد، به فکر راهاندازی محصول یا خدمات مرتبط افتادند و کسبوکار خود را بنیانگذاری کردند.
درادامه، تعدادی از استارتاپهای بزرگی را معرفی میکنیم که با کمک استراتژی تولید محتوا توانستهاند کسبوکارشان را رشد دهند یا از شکست حتمی جلوگیری کنند.
۱. استارتاپ هاباسپات (HubSpot)
همهی ما هاباسپات را بهعنوان وبسایتی میشناسیم که مقالات مفیدی درزمینهی بازاریابی منتشر میکند. باور اینکه هاباسپات استارتاپ است، شاید کمی سخت باشد؛ اما واقعیت دارد. هاباسپات یکی از شرکتهای بزرگ ارائهدهندهی خدمات بازاریابی است که ابزارهای مفید و کاربردی درزمینهی بازاریابی شبکههای اجتماعی، مدیریتمحتوا، تحلیل وب و بهینهسازی موتورهای جستوجو ارائه میدهد. این استارتاپ ۷۵ درصد سرنخ (لید) خود را از محتوای وبلاگ بهدست میآورد. لید یا سرنخ به کاربرانی گفته میشود که از هر روشی با محصول یا خدمات برند آشنا و به مشتری آن برند تبدیل میشوند.
کاربران با عضوشدن در این وبسایت میتوانند بهرایگان به کتابهای الکترونیک و وبینارها و سایر مقالات تخصصیتر دست پیدا کنند. در پایان هر پست وبلاگ هاباسپات، دکمهی اقدام به عمل گذاشته شده که بهگفتهی مدیرعامل شرکت، تعداد لیدها را تا سهبرابر افزایش داده است. یکی از استراتژیهای بازاریابی هاباسپات این است که با تولید محتوای باارزش و مرتبط و نیز ارائهی خدمات رایگان بازاریابی دیجیتال کاربران را به خرید خدمات تخصصی تشویق میکند.
در سال ۲۰۰۶ در کمبریج ماساچوست آمریکا، برایان هالیگان و دارمش شاه، فارغالتحصیلان دانشگاه آیبیام، هاباسپات را بنیانگذاری کردند. درآمد این شرکت از سالانه ۲۵۵,۰۰۰ دلار در سال ۲۰۰۷ به ۱۵.۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۰ رسید. هاباسپات مبنای استراتژی بازاریابی خود را بر ارائهی ابزار و محتوای رایگان بنیان گذاشت و با این روش سایر محصولات تخصصی و پولی خود را تبلیغ کرد. در سال ۲۰۱۴، این شرکت سهام خود را بهصورت عمومی با نماد HUBS عرضه کرد و چند شرکت کوچک، مانند Oneforty (پلتفرم مدیریت شبکههای اجتماعی) و Kemvi (ارائهدهندهی خدمات هوش مصنوعی و یادگیری ماشین) را با هدف گسترش خدماتش خرید.
۲. استارتاپ بلوآپرون (Blue Apron)
بلوآپرون استارتاپی است که درزمینهی مواداولیهی غذایی و دستورِپخت غذاهای مختلف فعالیت میکند و مواداولیهی لازم و تازه برای هر دستور غذایی را به مشتریانش عرضه میکند. این استارتاپ در سال ۲۰۱۵، حدود ۵۰۰ درصد رشد کرد که مؤسس آن دلیل این موفقیت را بازاریابی محتوا میداند.
بلوآپرون با تولید محتوای آموزشی و سرگرمکننده دربارهی اصول و تاریخچهی دستورپخت غذا و شیوههای آشپزی و صرفهجویی در زمان پخت غذا توانست تعداد طرفدارانش را در فیسبوک به ۱.۷ میلیون نفر افزایش دهد.
محتوای آموزشی بلوآپرون باعث شد این استارتاپ ارتباط بهتر و عمیقتری با مشتریانش برقرار کند. محتوای غنی و جذاب این استارتاپ باعث شده مشتریان برای افزایش اطلاعاتشان درزمینهی آشپزی به این وبسایت مراجعه کنند و به مشتریان وفادار تبدیل شوند.
در سال ۲۰۱۲، ایلیا پاپاس و مت سالزبرگ و مت وادیاک استارتاپ بلوآپرون را بنیانگذاری و سه سال بعد، آن را به شرکتی با ارزش ۲ میلیارد دلار و ۲,۵۰۰ کارمند تبدیل کردند. آنها چند ایدهی مختلف برای راهاندازی کسبوکار پیشنهاد دادند و در آخر تصمیم گرفتند استارتاپی راهاندازی کنند که دستورالعمل پخت غذاهای ساده و خوشمزه همراهبا مواداولیهی آن را برای مشتری ارسال میکند.
بازاریابی محتوا در استارتاپ بلوآپرون بدینشکل است که کاربران اینترنت برای پیداکردن دستور غذایی ساده و جدید یا خواندن نکات آشپزی وارد وبسایت میشوند و میتوانند مواداولیهی پخت آن غذا را دقیقا بهاندازهی نیازشان در منزل تحویل بگیرند. افزونبراین، آنها میتوانند از سایر خدمات شرکت مانند ارسال هفتگی موادغذایی اولیه و دستورپخت غذا بهرهمند شوند.
ایدهی خلاقانه و بازاریابی محتوای این استارتاپ به آنها کمک کرد فقط پس از چند سال، به کسبوکاری میلیارددلاری تبدیل شوند و ماهانه بیش از ۸ میلیون سفارش را تحویل دهند.
۳. استارتاپ مینت (Mint)
در سال ۲۰۰۷، استارتاپ مینت کارش را با راهاندازی وبلاگ و انتشار ویدئو و اخبار و نکاتی دربارهی امور مالی آغاز کرد. در آن زمان، وبلاگنویسی شرکتها مرسوم نبود و همین باعث شد مینت از رقبایش جلو بزند و به رتبهی اول موتورهای جستوجو در امور مالی شخصی تبدیل شود. رقبای این شرکت اهمیتی به بازاریابی محتوا نمیدادند و ماهانه یک پست در وبسایتشان منتشر میکردند؛ اما مینت تیمی حرفهای از ویراستاران و نویسندگان آزادکار برای وبلاگش استخدام کرده بود تا برای مخاطبانش محتوای باکیفیت تولید کند.
مینت با انتشار نکاتی در قالب اینفوگرافی به منبع مطمئن جوانان تبدیل شده بود و محتوای آن همیشه جزو مطالب پرطرفدار در وبسایتهایی مانند Reddit و Digg بود. همهی این اتفاقات پیش از راهاندازی و ارائهی محصول آنها، یعنی اپلیکیشن مینت بود و این استراتژی باعث شد اپلیکیشن پیش از عرضه به بازار، بیش از ۲۰,۰۰۰ مشتری داشته باشد؛ بهطوریکه در روز ارائهی آن، ترافیک اپلیکیشن بسیار چشمگیر بود.
باوجوداین، مشکل این بود که اپلیکیشن مینت میتوانست تنها ۲۰۰ کاربر را مدیریت کند. بنابراین پیش از ارائهی محصول، از کاربران خود خواست بهمنظور دسترسی به امکانات این اپلیکیشن پستهای مینت را در شبکههای اجتماعی با دوستانشان به اشتراک بگذارند. همین موضوع باعث شد تبلیغات مینت در بیش از ۶۰۰ پست شبکههای اجتماعی بهرایگان منتشر شود.
ناگفته نماند این استارتاپ علاوهبر تولید محتوا، همواره تلاش میکرد با طراحی مختلف صفحهی فرود بخت دیدهشدن خود را در موتورهای جستوجو افزایش دهد. در سال ۲۰۰۹، شرکت Intuit مینت را به قیمت ۱۷۰ میلیون دلار و بهلطف استراتژی محتوایش خرید.
۴. استارتاپ بافر (Buffer)
مقالهی مرتبط:
امروزه، استارتاپ بافر یکی از بزرگترین ابزارهای مدیریت و تحلیل شبکههای اجتماعی مانند توییتر، فیسبوک، لینکدین وگوگلپلاس شناخته میشود که بهکمک تولید محتوا توانست رشد کند. بافر امکان زمانبندی پستها را نیز فراهم میکند و کاربران میتوانند پستهای مربوطبه شبکههای اجتماعی خود را ازطریق این اپلیکیشن زمانبندی کنند تا در زمان مدنظر بهطور خودکار منتشر شود.
آنها در ابتدای کار، مقالاتی دربارهی اپلیکیشن خود را در وبسایتهای شناختهشده منتشر میکردند تا مخاطب بیشتری جذب کنند؛ اما این کار فایدهای نداشت و لئو ویدریچ، یکی از بنیانگذاران استارتاپ، تصمیم گرفت مخاطبان خود را با روش دیگر افزایش دهد. او تصمیم گرفت استراتژی بازاریابی را بهسمت تولید محتوا ببرد و مدتی در جایگاه نویسندهی مهمان کسبوکارش را تبلیغ کرد.
او بیش از ۱۵۰ مقاله در شبکههای اجتماعی نوشت و در وبلاگها منتشر کرد. این کار به او کمک کرد مخاطبان سایر وبلاگها را به اپلیکیشن خود علاقهمند کند و در ۱۰ ماه، توانست تعداد کاربرانش را به ۱۰۰,۰۰۰ نفر افزایش دهد. نویسندگی در وبلاگهای معروف در جایگاه نویسندهی مهمان به او کمک کرد مخاطبان بیشتری جذب کند و کسبوکارش را رشد دهد.
۵. استارتاپ گلاسیر (Glossier)
در سال ۲۰۱۰، امیلی ویز وبلاگ زیبای خود را بهنام Into the Gloss راهاندازی کرد؛ اما بعد از اینکه وبلاگش به سوددهی رسید، او و سایر اعضای تیم تصمیم گرفتند محتوا را به تجارت تبدیل کنند. کسبوکار قبلی آنها، یعنی تعامل با مخاطبان ازطریق اینستاگرام و ارسال ایمیل و برگزاری نظرسنجی، در سال ۲۰۱۴ به کسبوکاری جدید، یعنی راهاندازی خطتولید محصولات آرایشی و مراقبت از پوست، تبدیل شد. باوجوداین، گلاسیر چه تفاوتی با سایر برندهای لوازم آرایشی و زیبایی داشت؟
گلاسیر برپایهی نظرها و چشماندازهای مشتری شکل گرفته بود. امیلی محتوا را قلب و روح برندش میداند و دیدگاه مخاطبان را در تولید محصول بهکار میبرد؛ بهطوریکه تولید اولین محصول حدود ۹ ماه زمان برد و هنوزهم برای تولید محصولات جدید از مشتریان و خوانندگان وبلاگ نظرسنجی میشود. امیلی و سایر اعضای تیم هنوزهم بازاریابی محتوا را بهترین استراتژی تبلیغات میدانند و ازاینطریق با مخاطبان خود در تعامل هستند.
داستان شکلگیری برند گلاسیر نمونهی موفقی از ساختن برند برپایهی مشتریان است، بدون اینکه حتی کسبوکاری شکل گرفته باشد. همچنین، نشان میدهد مخاطبان و طرفداران وبلاگ چگونه میتوانند در شکلگیری و موفقیت تجارتی الکترونیک نقش ایفا کنند.
۶. استارتاپ زوماتو (Zomato)
زوماتو یکی از استارتاپهای بزرگ هندی است که با تولید محتوای خاص و خلاقانه از بازاریابی محتوا برای رشد کسبوکار خود استفاده کرده است. زوماتو درزمینهی جستوجوی رستوران و نمایش اطلاعات و نقدهای آن فعالیت میکند و سال ۲۰۰۸، بنیانگذاری شده است. درحالحاضر، این استارتاپ خدمات خود را در بیش از ۲۳ کشور ازجمله آمریکا و استرالیا ارائه میدهد و بیش از ۲۲۵ میلیون دلار سرمایه جذب کرده است. علاوهبر خدمات باکیفیت، این استارتاپ همیشه مخاطبان خود را با تولید محتوای خلاقانه تحتتأثیر قرار میدهد.
پستهای این برند در شبکههای اجتماعی بهاندازهای سرگرمکننده بوده و طراحی باکیفیتی دارد که مخاطبان با دیدن آنها ناخودآگاه لبخند میزنند و دوست دارند پستهای جدید آنها را تماشا کنند. باتوجهبه اینکه این استارتاپ در صنعت غذا فعالیت میکند، پس مخاطبان آن افرادی هستند که به غذای خود اهمیت میدهند و استراتژی تولید محتوای شرکت به این صورت است که باتوجهبه اتفاقات روز محتوای مرتبط تولید میکند.
تولید محتوای مرتبط و خلاقانه و طنزآمیز مرتبط با ترندهای روز دنیا باعث میشود کاربران مطالب آن را با دوستانش بهاشتراک بگذارند و این بهتر روش تبلیغات برای برند است. این استارتاپ در شبکههای اجتماعی مانند پینترست و توییتر و اینستاگرام حضور فعالی دارد و بهخوبی با مخاطبان خود ارتباط دوستانه برقرار میکند.
۷. استارتاپ گروو (Groove)
مقالهی مرتبط:
بازاریابی محتوا برخلاف سایر استارتاپها در روزهای اول، باعث موفقیت استارتاپ گروو نشد؛ بلکه کمک کرد از شکست حتمی نجات پیدا کند. گروو ابزاری کاملا ساده و دورازپیچیدگی است که به استارتاپهای کوچک کمک میکند مشتریانشان را خودشان پشتیبانی کنند. الکس ترنبال این استارتاپ را چند سال پیش بنیانگذاری کرد و همهچیز بهاندازهای بد پیش رفته بود که گروو را تا مرز نابودی پیش برد؛ اما تغییر استراتژی بازاریابی محتوا کمک کرد این استارتاپ از شکست حتمی نجات پیدا کند.
آنها بعد از شکست استارتاپ تصمیم گرفتند تمام وقت و منابع خود را روی بازاریابی محتوا بگذارند. دو ماه تحقیق و تعامل با بلاگرهای معروف به آنها کمک کرد اشتباه خود را پیدا کنند. آنها متوجه شدند تمام این مدت مخاطبان هدف را اشتباه انتخاب کردهاند و موضوع محتوای خود را تغییر دادند. آنها تصمیم گرفتند روی بررسی و تحلیل مشکلات کسبوکارهای کوچک تمرکز کنند و راهحلهای مناسبی برای رفع آنها ارائه دهند. بعد از این اتفاق، مخاطبان باردیگر بهسمت این برند جذب شدند و درآمد استارتاپ افزایش پیدا کرد. بههمیندلیل، میگویند بازاریابی محتوا با مشتریان آغاز میشود.
این استارتاپ محتوای خود را با روش داستانسرایی و موضوعات سرگرمکننده تولید میکند؛ بهطوریکه مخاطب از خواندن آن خسته نمیشود. آنها محتوای خاص و مرتبط با کسبوکار تولید و از این راه مشتریان جدید را بهسمت برند خود هدایت میکنند.
۸. استارتاپ اوه جوی (Oh Joy)
استارتاپ اوه جوی یکی دیگر از استارتاپهایی است که کارآفرین آن کارش را از وبلاگ و جذب مخاطبان هدف آغاز کرد. جوی چو طراح گرافیستی است که فقط قصد داشت داستان مهاجرتش به شهری جدید (نیویورک) و پیداکردن کار را با دیگران بهاشتراک بگذارد. درنتیجه، وبلاگ خود را در سال ۲۰۰۵ با نام اوه جوی راهاندازی کرد.
او علاقهمندیهای خود را در وبلاگ منتشر میکرد و طولی نکشید ترافیک وبسایت افزایش یافت و تعداد مشتریان علاقهمند به کار او افزایش پیدا کرد. او استودیوِ طراحی خود را با هدف ارائهی خدمات مشاوره راهاندازی کرد و بعد از مدتی آزادکاری، این کار به شغل تماموقت او تبدیل شد.
اوه جوی بهعنوان رسانه و سبک زندگی شناخته میشود و با برندهای شناختهشدهای، مانند مایکروسافت، در ساخت محصولاتی مانند لوازمالتحریر، کاغذدیواری، سرویس خواب و لوازمجانبی کامپیوتر همکاری کرده است. این استارتاپ کاغذدیواریهای خود را با نام Hygge & West عرضه و با سایر برندهای تولید لباس همکاری میکند. اوه جوی علاوهبر تولید محصول، روزانه محتوای جالبی دربارهی طراحی، مُد، غذا و ویدئوهای نحوهی انجام کار منتشر میکند.
جوی چو تابهحال سه کتاب منتشر کرده و با کمک تولید محتوای تصویری، به یکی از اینفلوئنسرهای پینترست با بیش از ۱۳ میلیون دنبالکننده تبدیل شده است. او ایدههای جالبی برای برخی برندهای معروف در پینترست اجرا کرده و بهعنوان یکی از افراد موفق در صنعت طراحی شناخته میشود.
کارآفرین اوه جوی یکی از عوامل موفقیتش را انجام کاری میداند که ذهن هر شخصی به آن باور دارد. او تمام طراحیهایش را ابتکار خودش میداند و به آنها افتخار میکند؛ بههمیندلیل، هنوزهم برای وبلاگش محتوا تولید میکند.
۹. استارتاپ Design Pickle
استارتاپ دیزاین پیکِل (Design Pickle) با ارائهی خدمات خود طراحی را به کاری سادهتر تبدیل کرده است. آنها کار خود را با سرویس اشتراکی آغاز کردند؛ بهطوریکه مشترکان با پرداخت مبلغی ناچیز به منابع نامحدود طراحیهای گرافیک این برند دسترسی داشتند.
راس پری، بنیانگذار این استارتاپ، برای تبلیغات از روش نویسندگی مهمان استفاده میکرد. او مقالههایی دربارهی بازاریابی و طراحی مینوشت و در وبلاگهای معروف و شناختهشده منتشر میکرد. او در هر مقاله، خدمات و اطلاعات مربوطبه کسبوکار خود را نیز وارد میکرد و با همین روش ۱,۲۰۰ مشتری اولیه برای استارتاپ پیدا کرد.
دیزاین پیکِل پلتفرم طراحی گرافیک مبتنی بر رایانش ابری است که در ازای دریافت مبلغی هزاران طرح گرافیکی دراختیار مشتریانش، یعنی کسبوکارها قرار میدهد و درحالحاضر، بیش از ۱۰۰,۰۰۰ مشتری دارد.
۱۰. استارتاپ کیسمتریکز (KISSmetrics)
مقالهی مرتبط:
کیسمتریکز یکی از پلتفرمهای تحلیلی محبوب بازاریابی و یکی دیگر از استارتاپهایی است که توانست بهکمک بازاریابی محتوا کسبوکارش را رشد دهد. تفاوت کیسمتریکز با سایر ابزارهای تحلیلی این است که توضیحات جامعتری از درگیری کاربران با وبسایت را ارائه میدهد. کیسمتریکز فقط به گزارشهای تحلیلی اولیه اکتفا نمیکند؛ بلکه کمک میکند کاربر درک بهتری از سطح درگیری مشتریانش داشته باشد.
در سال ۲۰۰۸ و زمانیکه این استارتاپ بنیانگذاری شده بود وبلاگ نویسی محبوب نبود و حتی کیسمتریکز نیز مانند هر کسبوکار دیگری در آن زمان، وبلاگ نداشت. آنها با اشتراکگذاری توییتهای سایر بازاریابان محتوای مورد نظر خود را تأمین میکردند و پس از مدتی تعداد مخاطبان خود را در توییتر افزایش دادند. بعد از این ماجرا کیسمتریکز فعالیتهای وبلاگ نویسی خود را گسترش داد بهطوری که امروزه ۸۲ درصد ترافیک سایت و ۷۰ درصد لیدهای این کسبوکار از وبلاگ تأمین میشود.
بیماریهای خودایمنی نظیر دیابت نوع اول و اسکلروز چندگانه (MS) درمان بسیار دشواری دارند. درحالحاضر، اغلب این درمانها بهصورت غیراختصاصی عمل میکنند و هم سلولهای ایمنی سالم و هم سلولهای ایمنی ناسالم را هدف قرار میدهند. رویکرد جدیدی که روی موش آزمایش شده، میتواند روش جایگزین دقیقتری فراهم کند که در آن، بیماران با آسیب بسیار کمتری مواجه شوند. روش درمان جدید با هدف قراردادن اختصاصی سلولهای خونی سفید غیرعملکردی، میتواند واکنش ایمنی بیشازحد فعالشده را خاموش کند و درهمینحال، سلولهای ایمنی حفاظتکننده را سالم باقی بگذارد. عامل این کار، پروتئینی است که «پروتئین ۱ مرگ برنامهریزیشدهی سلول» (PD-1) نامیده میشود و در برخی از سلولهای ایمنی مانند لنفوسیتهای نوع B و T بیان میشود. این پروتئین با ممانعت از حملهی سلولهای خونی سفید به بدن، سیستم ایمنی را تنظیم میکند.
درحالیکه قبلا نیز شواهدی نشان دادهاند که وجود نقص در پروتئین PD-1 نقش مهمی در بُروز بیماریهای خودایمنی مختلف ایفا میکند، این نخستینبار است که پروتئین مذکور بهعنوان هدفی برای درمان استفاده شده است. اگرچه این آزمایش تاکنون فقط روی موش انجام شده، پژوهشگران امیدوارند همین کار روزی روی انسان انجام شود. مینگ نان چن از دانشگاه یوتا میگوید:
مقالههای مرتبط:
واقعا داریم درمان بیماریهای خودایمنی را وارد مسیر جدیدی میکنیم.
این روش درمان مبتنی بر ملکول پروتئین مهندسیشدهای است که فقط سلولهای ایمنی را هدف قرار میدهد که نقص عملکرد PD-1 دارند. این ملکول مهندسیشده سه جزء دارد: یک بخش آنتیبادی و یک سم و یک اتصالدهنده. هرکدام از این بخشها نقشهای متفاوت، ولی مهمی ایفا میکنند. بخش آنتیبادی سلولهای ایمنی را شناسایی و بازمیکند. سپس، سم آزاد میشود و سلولها را از داخل تخریب میکند. بخش اتصالدهنده نیز این ملکول را تاحدممکن درحالگردش نگه میدارد.
پژوهشگران برای آزمایش این رویکرد جدید، از موشهایی استفاده کردند که دچار وضعیتی شبیه دیابت نوع اول یاMS بودند. در هر دو مورد، نتایج بسیار امیدوارکننده بود. این درمان نهتنها قادر بود که آغاز دیابت را در موشها تا ۱۰ هفته بهتأخیر بیندازد؛ بلکه از پیشرفت فلج ناشی از MS نیز جلوگیری میکرد. درواقع پس از یک دُز از درمان، تمام ۶ موش مبتلا به MS توانایی راهرفتن خود را باردیگر بهدست آوردند و پس از ۲۵ روز فلج آنها برنگشت.
درمانهای فعلی MS فقط میتوانند پیشرفت بیماری را کُند کنند. آنها نمیتوانند روند بیماری را معکوس یا اینکه بیماری را درمان کنند. بنابراین، اگر وضعیت فلجی در انسان با استفاده از این نوع درمان بهبود یابد، این درمان یکی از شکافهای مهم بالینی را پر خواهد کرد. چنین امری دربارهی دیابت نوع اول نیز وجود دارد. درحالیکه رویکرد جدید ممکن است تنها آغاز دیابت را بهتأخیر بیندازد (البته تاکنون فقط در موش)، نویسندگان میگویند اگر این روش درمان با استفاده از دیگر روشهای درمانی تقویت شود. این ترکیب ممکن است بتواند حتی به پیشگیری از ابتلا به دیابت نوع اول نیز کمک کند.
آشکار است که هنوز نمیتوانیم زیاد هیجانزده شویم. این نخستینباری است که چنین روشی درحالبررسی است و نتایج فقط روی موش بهدست آمده است. تضمینی وجود ندارد که همین اثر در انسان هم دیده شود. بااینحال، این نتایج به ما هدف جدیدی درزمینهی روشهای درمان این بیماریها میدهند. چن توضیح میدهد:
برای اینکه درمانهای مشابهی برای انسانها طراحی کنیم، اول نیاز داریم که آنتیبادی ضد PD-1 انسانی را پیدا کنیم. اگر بتوانیم نسخههای انسانی این درمانها را تولید کنیم، فکر میکنم بتوانیم تأثیر بسزایی بر درمان بیماریهای خودایمنی بگذاریم.
البته این، هدفی رؤیایی نیست. دلایلی وجود دارد که نشان میدهند میتوانیم به رویکرد جدید امیدوار باشیم. تنها یک دُز برای سرکوب کامل وضعیت خودایمنی لازم بود و این دُز میتواند هم سلولهای T و هم سلولهای B را هدف قرار میدهد که دو عامل مهم در بیماریهای خودایمنی هستند. علاوهبراین، در این آزمایشها تأثیر بلندمدتی روی ایمنی سالم در موشهای مطالعهشده مشاهده نشد. برایناساس، پژوهشگران تصور میکنند آنها بدون بهخطرانداختن ایمنی سالم در بیماران، راهی مؤثر و عملی برای درمان بیماریهای خودایمنی پیدا کردهاند.
دیجیکالا بهمنظور مهمترین اصل خود، یعنی مشتریمحوری و تعهد خود به فروش کالاهای اصل، همواره برای ساختن تجربهی خریدی امن و مطمئن تلاش میکند. ضمانت اصالت کالا از اصول جدی و نقضنشدنی دیجیکالا از ابتدای شکلگیری تاکنون بوده است.
تفکیک کالاهای اصل و غیراصل از یکدیگر، یکی دیگر از پروژههای جدید دیجیکالا برای حفظ حقوق معنوی برندهای معتبر و حمایت از مشتریان و فروشندگان دیجیکالا است. بههمینمنظور، کالاهایی که تولیدکنندهی آن، برندها و نمایندگیهای اصلی نیستند، همواره با نشان برند متفرقه دردسترس مشتریان قرار میگرفتند؛ اما ازاینپس برای شفافیت بیشتر، در عنوان کالا هم به غیراصلبودن آنها اشاره میشود.
وجود کالاهای غیراصل در بازار ایران بهدلیل نبود نمایندگی رسمی بسیاری از برندها، مسئلهای شایع است و گاهی تفکیک این کالاها از نمونههای اصلی آنها فرایند پیچیدهای است. شایان ذکر است این معضل در بسیاری از کشورهای دیگر نیز وجود دارد و فروشگاههای آنلاین معتبر جهان هرکدام باتوجهبه شرایط و قوانین خاص کشور محل فعالیت، سازوکار ویژهای برای مقابله با آن در نظر گرفتهاند. پروژههای فروشگاههای آنلاینی همچون آمازون(Amazon Project Zero) و ایبی (eBay VeRO Program)، نمونههایی از تلاش این مجموعهها برای جلوگیری از فروش کالاهای غیراصل بهجای اصل است.
هدف دیجیکالا رساندن کالاهای اصل و مطمئن بهدست مشتری درکنار حفظ حقوق برندهای معتبری است که با دیجیکالا همکاری میکنند. باوجوداین، برخی از مشتریان تمایل دارند کالای غیراصل مشابه طرح اصلی را با هزینهی بسیار ارزانتر بخرند. برای مثال، کفش غیراصل ممکن است قیمتی یکپنجم برند اصلی داشته باشد و تعدادی از مشتریان با آگاهی از اصلنبودن این کالا، به خرید آن تمایل داشته باشند.
دیجیکالا برای حفظ حقوق برندهای معتبر و ایجاد امکانی مطمئن برای ارائهی سرویس به این گروه از مشتریانش، از این بهبعد علاوهبر استفاده از نشان «برند متفرقه»، در عنوان کالا نیز به غیراصلبودن آن اشاره میکند. گفتنی است حدود ۳,۰۰۰ کالا از مجموع تنوع ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار کالایی (کمتر از ۰.۵ درصد) چنین وضعیتی داشتند که در عنوان آنها هم مشخص شده است.
راهحل دیجیکالا برای مبارزه با کالاهای غیراصل و شفافیت کامل در این بخش، توسعهی ابزارهای نظارتی و بهرهگیری از تکنولوژیهای تشخیص خودکار و پردازش تصاویر در ورودیهای مرکز پردازش کالا برای نظارت کامل بر همهی کالاهای ورودی از ۳۰,۰۰۰ فروشندهی مارکتپلیس است. افزونبراین، فروشندگان در پلتفرم مارکتپلیس به تضمین اصالت کالا تعهد دارند و درصورت مشاهدهی ارائهی کالای غیراصل بهجای اصل، تا ۱۰ برابر فروش کل خود جریمه میشوند و دسترسی آنها نیز برای فروش مسدود میشود. درصورت رسیدن چنین کالاهایی بهدست مشتریان، دیجیکالا مسئولیت کامل آن را میپذیرد و خدمات جبرانی لازم به مشتریان ارائه میشود.
در دو سال گذشته، دیجیکالا درحالبهروزرسانی استانداردهای عملیاتی برای حفظ پلتفرم مارکتپِلیس بهعنوان فضایی امن و مطمئن برای خرید بوده است و خود را مسئول حفظ تجربهی خوشایند خرید مشتریان در هر وضعیتی میداند.
دولت فدرال آمریکا و تعدادی از ایالتهای آن برای کمک به فروش وسایل نقلیهی بدون انتشار گازهای گلخانهای، برنامهی کمکهای مالی را برای ارزانترکردن و دسترسپذیری خودروهای برقی بهکار میگیرند. متأسفانه دربارهی زمان ارائهی این مشوقها سؤالات زیادی وجود دارد و مشخص نیست مدت زیادی اجرا میشوند یا خیر.
مشوقهای دولت فدرال برای خودروی الکتریکی
پیشازاین و در سال ۲۰۱۰، تخفیف مالیاتی فدرال معادل ۷,۵۰۰ دلار برای کمک به ترویج خرید خودروهای الکتریکیارائه شد. خریداران خودروِ برقی جدید میتوانستند این مبلغ را از مالیات بر درآمدشان برای سال خرید خودرو کسر کنند. تخفیفهای مالیاتی فدرال به خرید خودروهای برقی دستِدوم مربوط نمیشود. برای کسانی که ازطریق شرکتهای لیزینگ خودروِ الکتریکی میخرند، شرکت ارائهدهنده تخفیف مالیاتی دریافت میکند و معمولا آن را مستقیم بر قیمت نهایی خودرو اعمال میکند که درنهایت، باعث کاهش مبلغ ماهانهی پرداختی خریدار میشود.
تخفیفهای مالیاتی فدرال دائمی نیست. تخفیفهای مالیاتی پس از آنکه شرکت خودروساز ۲۰۰,۰۰۰ دستگاه وسیلهی نقلیهی دارای باتری، ازجمله خودروِ برقی و پلاگین هیبرید فروخت، طی دو مرحله بهپایان میرسند. تخفیفهای مالیاتی اعطاشده به خریداران خودروهای هیبریدی غیرپلاگین در سال ۲۰۱۰ منقضی شد.
تسلا به آستانه فروش ۲۰۰,۰۰۰ دستگاه در سال ۲۰۱۸ دست یافت. این بدینمعنا است که تخفیف مالیاتی دولت فدرال برای خریداران تسلا مدل ۳ و مدل اس و مدل ایکس در ابتدای سال ۲۰۱۹ به ۳,۷۵۰ دلار کاهش یافت. در اواسط سال ۲۰۱۹، مبلغ تخفیف باردیگر به ۱,۸۷۵ دلار کاهش مییابد و تا پایان سال ۲۰۱۹، کاملا حذف میشود. افزونبراین، تسلا اخیرا قیمت خودروهای برقی خود را کاهش داد تا ازدستدادن تخفیفهای مالیاتی خود را خنثی کند.
جنرال موتورز در پایان سال ۲۰۱۸، به حدنصاب فروش ۲۰۰,۰۰۰ دستگاه خودروِ برقی رسید؛ بنابراین، تخفیف مالیاتی فدرال برای مدل تمامبرقی شورولت بولت و همچنین مدلهای پلاگین هیبرید شورولت ولت و کادیلاک CTS در تاریخ ۱آوریل۲۰۱۹ به ۳,۷۵۰ دلار کاهش مییابد. سپس، این میزان تخفیف در ۱اکتبر۲۰۱۹ به ۱,۸۵۰ دلار کاهش پیدا خواهد کرد و در ۳۱مارس۲۰۲۰ کاملا حذف خواهد شد. هنوز هیچ صحبتی دربارهی تصمیم شورولت برای کاهش قیمت شورولت بولت نشده و مشخص نیست برای افزایش قدرت رقابت با محصولاتی مانند هیوندای کنا برقی و کیانیرو برقی، قیمتش کاهش مییابد یا خیر.
انتظار میرود نیسان خودروساز بعدی باشد که تخفیفهای مالیاتی آن بهپایان برسد. از سال ۲۰۲۰ تاکنون، نیسان حدود ۱۳۱,۰۰۰ دستگاه خودروِ برقی لیف بفروشد؛ ولی احتمالا زمان پایان بهرهمندی از تخفیفهای مالیاتی به پس از سال ۲۰۲۰ موکول شود.
در سال گذشته، کنگره طرحی ارائه داد که بهموجب آن دولت میتواند تخفیف مالیاتی فدرال را برای تمام خودروسازان بهمدت چند سال دیگر تمدید کند یا آنها را کاملا از بین ببرد. برخی معتقدند سیستم مبتنی بر فروش اساسا خودروسازان پیشرویی را زیرفشار قرار میدهد که در توسعه خودروهای برقی بهشدت سرمایهگذاری کردهاند. برخی دیگر نیز معتقدند دولت نباید بهدنبال پرداخت یارانه برای فروش خودروِ برقی باشد. البته فعلا مشخص نیست نظر نهایی مجلس نمایندگان و سنا دربارهی تمدید یا حذف تخفیفهای مالیاتی چیست. تمامی مشوقهای دولت فدرال برای ترویج استفاده از وسایل نقلیه الکتریکی در وبگاه آژانس حفاظت از محیطزیست قرار دارد.
مشوقهای مالیاتی ایالتی و منطقهای
چند ایالت و حتی برخی از شهرهای مهم درزمینهی کارهای زیستمحیطی مشوق مالی خود را برای خریداران خودروِ برقی ارائه میدهند. معمولا این مشوقها بهصورت تخفیف مالیاتی یا تخفیف نقدی استفاده میشوند. بعضی ایالتها مشوقهای بیشتری برای خریداران کمدرآمد خودروِ برقی در نظر گرفتهاند و تعداد کمی از این تخفیفها را به مدلهای جدید با حداکثر قیمت مشخصی (معمولا حدود ۶۰,۰۰۰ دلار) محدود میکنند.
همچنین، ممکن است مشوقهای دیگری برای رانندگی با خودروهای برقی وجود داشته باشد. چنین مشوقهایی میتواند از کمکهای مالی برای نصب واحد شارژ خانگی گرفته تا امتیاز پارکینگ خیابانی رایگان و نقاط رزروشده در بخشهای شهری یا فرودگاه متفاوت باشد. علاوهبراین، برخی از شرکتهای خدمات محلی برق نیز نرخهای ارزانتری برای شارژ خودروِ برقی در طول ساعات غیراوج (معمولا نیمهشب بهبعد) ارائه میدهند که میتواند هزینههای عملیاتی مالک را کاهش دهد.
باوجوداین مشوقهایی ازایندست در هر زمانی بهدلیل تغییر سیاست یا کمبود بودجه تغییر میکنند. بهعنوان مثال، تخفیفهای مالیاتی برای خودروهای برقی در کلرادو قرار است از ۵,۰۰۰ دلار کنونی (۲,۵۰۰ دلار برای لیزینگ) به ۲,۵۰۰ دلار (۱,۲۰۰ دلار برای لیزینگ) در سال ۲۰۲۱ کاهش یابد. تخفیف مالیاتی ایالت مریلند در ابتدای سال ۲۰۱۹ متوقف شد؛ زیرا مبلغ اختصاصیافته به این برنامه از بودجه حذف شده بود. ایالت جورجیا نیز برنامهی مشوق مالیاتی خود را در سال ۲۰۱۵ لغو کرد؛ درحالیکه ایالت پنسیلوانیا اعلام کرد در پایان ژوئن، برنامهی تخفیف مالیاتی را دوباره ارزیابی خواهد کرد.
در اینجا نگاهی به مشوقهای فروش ویژهی خودروِ برقی در چند ایالت میاندازیم که هماکنون ارائه شده است:
مقالههای مرتبط:
- کالیفرنیا تا ۷,۰۰۰ دلار بسته به درآمد حاصل از چند برنامه
- کانتیکت تخفیف تا ۲,۰۰۰ دلار براساس محدودهی باتری
- کلرادو ۵,۰۰۰ دلار تخفیف مالیاتی برای خرید و ۲,۵۰۰ دلار برای لیزینگ
- دلاوِر تخفیف تا ۳,۵۰۰ دلار بسته به قیمت خودروِ برقی
- لوییزیانا تا ۱,۵۰۰ دلار تخفیف مالیاتی بر درآمد
- مریلند تا ۳,۰۰۰ دلار تخفیف مالیات غیرمستقیم بسته به ظرفیت باتری و قیمت خودرو (اتمام تا ۱ژوئیهی۲۰۱۹ بهدلیل کاهش بودجه)
- ماساچوست تخفیف تا ۱,۵۰۰ دلار
- نیویورک تخفیف تا ۲,۰۰۰ دلار بسته به قیمت خودروِ الکتریکی
- اورگان تا ۵,۰۰۰ دلار براساس ظرفیت باتری و درآمد حاصل از برنامههای مختلف
- پنسیلوانیا تا ۲,۰۰۰ دلار براساس ظرفیت باتری و قیمت خودروِ برقی.
جهان جای شگفتانگیزی مملو از سیارههایی ناشناخته و اسراری حلنشده و حتی حبابهای بسیار بزرگ مرموزیاست که بهوسیلهی سیاهچالهها تولید شدهاند. بااینحال یک موضوع کاملا روشن است: در فضا، صدایی شنیده نمیشود. بدون مولكولهای هوای زمين که کمک میکنند اصوات مختلف را بشنویم، در فضا، تنها سکوتی ژرف حکمفرما است. خوشبختانه ناسا از روشهای جالبی برای استخراج صدا از سکوت فضا بهره میبرد. آژانس فضایی یکی از تصاویر دیدنی تلسکوپ فضایی هابل را به موسیقی عجیب و مرموزی تبدیل کرده است.
تصویری که ناسا برای این پروژهی صداگذاری از آن استفاده کرده، اوت۲۰۱۸ بهوسیلهی دوربین میدانباز شمارهی ۳ هابل ثبت شده است. این، تصویری است که اعضای مأموریت تلسکوپ فضایی هابل بهدلیل وجود شمار زیادی از کهکشانها، از آن بهعنوان «صندوق گنجینهی کهکشانی» یاد میکنند.
ناسا در توضیح این تصویر مبهوتکننده گفته است:
هر ذرهی مشاهدهشدنی از کهکشان خانهی ستارگان بیشماری است. چند ستارهی موجود در نزدیک ما درخشان دیده میشوند. درهمینحال، خوشهی بزرگ کهشانی را نیز میتوانیم در مرکز تصویر ببینیم؛ مجموعهای بیکرانی از شاید هزاران کهکشان که بهوسیلهی نیروی گرانشی پیوسته درکنارهم نگه داشته شدهاند.
باوجوداین، بههمان اندازه که این تصویر زیبا است، وقتی به سطح جدیدی میرسد که به ترکیب موسیقیایی فوقالعاده وهمآوری تبدیل میشود. تیم طراح تصویر صداگذاریشده دربارهی موقعیت کهکشانها و عناصر مختلفی توضیحاتی دادهاند که به تولید اصوات این موسیقی کیهانی کمک کردند.
مقالههای مرتبط:
بهگفتهی این پژوهشگران، ستارهها و کهکشانهای فشرده نمایانگر اصواتی کوتاه و واضح هستند. درهمینحال، کهکشانهای مارپیچی نُتهای پیچیدهتر و طولانیتری را نشان میدهند.
ناسا در توضیح این ویدئو نوشت:
زمان از سمت چپ به راست جریان دارد و فرکانس صوت از پایین به بالا، از ۳۰ تا ۱۰۰۰ هرتز تغییر میکند. اشیاء در نزدیکی پایین تصویر، نُتهای پایینتری تولید میکنند؛ بنابراین، عناصری که در نزدیکی بالای تصویر قرار دارند، نُتهای بالاتری تولید میکنند.
اگرچه در ابتدا ممکن است این موسیقی کیهانی کمی ترسناک بهنظر برسد، صداهای این تصویر ملودی نسبتا زیبایی پدیده آوردهاند؛ بهویژه در بخش میانی، یعنی زمانیکه صدای خوشهی کهکشانی موسوم به RXC J0142.9 + 4438 بهگوش میرسد.
معمای قابلیت استفاده از مواد اَبَررسانا در دماهای بالاتر از صفر کلوین، بهویژه در موادی مانند اکسید مس، یکی از مسائل پیچیده در علم فیزیک حالت جامد است. بهتازگی، گروه پژوهشی بینالمللی شامل چندین مهندس و دانشمند توانستهاند تاحدودی به درک این واقعیت نزدیک شوند.
وقتی بعضی مواد در درجه حرارت بهشدت پایین سرد میشوند، خواص فیزیکی منحصربهفردی از خود نشان میدهند که به این خاصیت آنها اَبَررسانایی گفته میشود. این مواد مقاومتی دربرابر جریان الکتریکی از خود نشان نمیدهند؛ بدینترتیب، جریان برق میتواند آزادانه و بدون اتلاف انرژی در اَبَررساناها جاری شود.
اَبَررساناها در فناوریهایی مانند دستگاههای MRI، موتورهای الکتریکی، سیستمهای ارتباطی بیسیم و شتابدهندههای ذرات کاربرد دارند. درحالیکه هزاران نمونه از مواد اَبَررسانا به جامعهی علمی معرفی شده، پرسشهای زیادی دربارهی چرایی و چگونگی خاصیت اَبَررسانایی باقی مانده است.
گروهی پژوهشی به سرپرستی جیناشی ژو، استاد مهندسی مکانیک دانشگاه تگزاس، برای پاسخ به این پرسش دستبهکار شده است. نتایج بررسیهای این تیم نشان داده در دماهای پایین نزدیک به صفر مطلق، نوعی تغییر فاز در ماده اتفاق میافتد. برای موادی مانند اکسید مس و بسیاری از اَبَررساناهای دیگر این تغییر فاز در دمای بالاتری رخ میدهد. این گروه پژوهشی معتقد است انتقال فاز در نقطهی بحرانی کوانتومی اتفاق میافتد. یافتههای این مقاله در ژورنال Nature منتشر شده است.
در این مطالعه، اثرهای گرما در دو سیستم مسی Eu-LSCO و Nd-LSCO اندازهگیری شده است. هر دو ماده بهوسیلهی میدانهای مغناطیسی قوی تا دمای بحرانی خود سرد شدهاند تا خاصیت اَبَررسانایی آنها شکل بگیرد. علائم ترمودینامیکی مشاهدهشده در این آزمایشها، وجود عامل بحرانی کوانتومی را در نمونههای بررسیشده تأیید کرده است. ژو افزود:
نقطهی بحرانی کوانتومی عامل بالقوهای برای تسهیل اَبَررسانایی سیستمهای مسی است.
مهندسان اغلب، مواد را براساس مقاومت آنها دربرابر جریان الکتریکی طبقهبندی میکنند. درواقع، اندازهگیری چنین خاصیتی نشاندهندهی رفتار الکترونهای درون ماده است. فلزی مانند مس عضوی مهم در سیمهای اتصال شارژرهای گوشیهای هوشمند، مایکروویوها، لامپهای برق و بیشتر پریزها است. خاصیت این فلز به الکترونهای درون ساختار اتمی خود اجازه میدهد آزادانه حرکت کنند. چنین رفتاری باعث ایجاد مقاومت ضعیفی دربرابر جریان الکتریکی میشود و همین امر موجب تولید رسانای قدرتمندی خواهد شد.
صرفنظر از اینکه مقاومت ایجادشده ضعیف یا قوی باشد، پیامدی ناخواسته است که بهدنبال آن بخشی از انرژی استفادهشده به گرما تبدیل میشود. در جهانی ایدهآل، کابلها میتوانند از موادی با مقاومت صفر ساخته شوند. در دنیای واقعی، اَبَررساناها عهدهدار چنین نقشی خواهند شد. بااینحال، بهدلیل اینکه تمام اَبَررساناهای شناختهشده در دماهای بسیاری پایین کاربردی هستند، استفاده از آنها در دماهای معمول بسیار دشوار است. درنهایت، مهندسان و دانشمندان در سراسر جهان همچنان بهدنبال مواد اَبَررسانایی هستند که میتوانند در دماهای نزدیک به دمای اتاق بهکار گرفته شوند. هر کشفی دراینزمینه، پژوهشگران را یک گام به هدف مدنظر نزدیکتر خواهد کرد. ژو خاطر نشان کرد:
فهم چرایی اَبَررساناشدن این مواد، ما را به هدف مقدس اَبَررساناهای کاربردی در دمای اتاق خواهد رساند. این موضوع فقط به زمان نیاز دارد.
اگر همهچیز طبق برنامه پیش برود، روز ۲۹ مارس (۹ فروردین) شاهد اولین راهپیمایی فضایی تماما زنانه فضانوردان در ایستگاه فضایی بینالمللی خواهیم بود. در این روز فضانوردان ناسا آن مککلین و کریستینا کخ میتوانند در فاصله ۴۰۰ کیلومتری زمین به هم بپیوندند و تاریخ را رغم بزنند. این مأموریت به مناسبت ماه بزرگداشت تاریخ زنان در آمریکا انجام میگیرد.
استفانی شیهولز، سخنگوی ناسا گفت:
برنامه در ابتدا بهصورت دیگری برنامهریزی شده بود. قرار بود که راهپیماییهای فضایی برای ارتقاء باتری ایستگاه فضایی در پائیز انجام گیرند.
راهپیمایی فضایی مککلین و کخ، یکی از سه راهپیمایی فضایی است که در خلال اکسپدیشن ۵۹ برنامهریزی شده است که فضانوردان آن هفته آینده به مدار زمین فرستاده میشوند. شیهولز همچنین گفت که زنان دیگری نیز در پشت صحنه، این راهپیمایی فضایی تاریخی را هدایت خواهند کرد.
آن مککلین (سمت راست) و کریستینا کخ (سمت چپ)
ماری لاورنس بهعنوان مدیر پرواز اصلی فعالیت میکند، جیکی کاگی، کنترلکننده اصلی راهپیمایی فضایی خواهد بود و کریستین فاچول، کنترلکننده پرواز کانادایی ناسا نیز از مرکز فضایی جانسون ناسا در هیوستون این مأموریت را پشتیبانی خواهد کرد. مککلین همچنین قرار است که یک راهپیمایی فضایی را به همراه نیک هگ دیگر فضانورد ناسا در تاریخ ۲۲ مارس (۲ فرودین) انجام دهد.
مککلین و کخ از اعضای کلاسهای فضانوردی ناسا در سال ۲۰۱۳ هستند که نیمی از آن را زنان تشکیل میدادند. مککلین سرگرد خلبان ارتش ایالات متحده است، او قبلا در مصاحبهای در سال ۲۰۱۵ گفته بود که از همان سن ۳ یا ۴ سالگی میخواست فضانورد شود.
مککلین در قسمتی از این مصاحبه گفته بود:
به یاد دارم که همان موقع به مادرم میگفتم که هرگز از آنچه میخواهم دست نمیکشم. لذتی در اکتشاف (فضا) نهفته است که از همان زمان مجذوبم کرده بود.
مککلین هماکنون در ایستگاه فضایی بینالمللی حضور دارد. کریستینا کخ هم یک مهندس برق است که روز ۱۴ مارس به مککلین میپیوندد. گفتنی است مأموریت ۲۹ مارس، اولین راهپیمایی فضایی او خواهد بود. بااینحال، فضا جدیدترین ماجراجویی هیجانانگیزی است که کخ تجربه میکند، او قبلا در سفرهای اکتشافی در قطب جنوب و شمال شرکت کرده بود.
کخ قبلا در مورد اهمیت ماموریتش برای ماه بزرگداشت تاریخ زنان آمریکا گفته بود:
فرصت بینظیری است و امیدوارم الهامبخش کسانی باشم که این مأموریت را تماشا میکنند.
اگر با تمهید سامسونگ برای برقراری ارتباط بین دستگاههایش با نام سامسونگ فِلو (Samsung Flow) آشنا باشید، حتما میدانید یکی از قابلیتهای تمهید مذکور آن است که به شما این امکان را میدهد با استفاده از آن، قفل لپتاپ سامسونگ خود را با اثرانگشت تبلت یا گوشی هوشمند سامسونگ خود بازکنید. البته، سامسونگ فِلو از دو سال پیش، به لپتاپهای غیرسامسونگ نیز راه پیدا کرد؛ اما همچنان برای بازکردن قفل به گوشی سامسونگ بااندروید ۶ و بالاتر و تبلت سامسونگ با اندروید ۷ و بالاتر نیاز است.
در این مطلب آموزشی، زومیت روشی را به شما آموزش میدهد که به کمک آن بتوانید با هر گوشی و لپتاپیامکان مشابهی داشته باشید و قفل ویندوز دستگاه را با اثرانگشت گوشی خود بازکنید.
بازکردن قفل لپتاپ با حسگر اثرانگشت گوشی
برای اینکه بتوانیم قفل ویندوز لپتاپ خود را با اثرانگشت تعریفشده در گوشی بازکنیم، به نرمافزاری بهنام ریموت فینگرپرینت آنلاک (Remote Fingerprint Unlock) نیاز داریم. این نرمافزار دو نسخهی رایگان و پولی دارد که در زیر، فهرست ویژگیهای آنها را مشاهده میکنید.
قابلیتهای مشترک (موجود در نسخهی رایگان و پولی)
- پشتیبانی از پیکربندی ۳۲ و ۶۴ بیت
- پشتیبانی از رایانههای دارای ویندوز ویستا، ویندوز ۷، ویندوز ۸ و ویندوز ۱۰
- پشتیبانی از اندروید ۶ و بالاتر
- قابلیتهای کلی موجود در نسخهی رایگان
- پشتیبانی از بازکردن قفل ازراهدور هم حسابهای کاربری محلی (Local) و هم آنلاین بهکمک حسگر اثرانگشت
- ارتباط بین یک رایانه با یک حساب کاربری برای بازکردن قفل ازراهدور
- پشتیبانی از Wi-Fi Tethering
قابلیتهای مختص نسخهی پولی نرمافزار
- فاقد هرگونه تبلیغات
- امکان افزودن چندین رایانهی ویندوزی
- امکان افزودن حسابهای کاربری مختلف برای هر رایانه
- پشتیبانی از Wake-on-LAN
نحوهی انجام کار
نصب و اجرای برنامهی یادشده نسبتا ساده است. تمام کاری که باید انجام دهید، نصب ماژول روی سیستم و نصب اپلیکیشن روی گوشی یا تبلت دارای حسگر اثرانگشت است. برای این کار پس از اطمینان از اینکه هر دو دستگاه به یک شبکه متصل هستند مراحل زیر را دنبال کنید.
۱. ریموت فینگرپرینت آنلاک را از گوگلپلی دانلود و نصب کنید.
۲. ویندوز فینگرپرینت Credential Module را برای ویندوز دانلود و روی لپتاپ ویندوزی خود نصب کنید.
۳. اپلیکیشن اندرویدی را اجرا کنید و به قسمت اسکن بروید.
۴. عملیات اسکن را آغاز کنید و اجازه دهید برنامه دستگاه ویندوزی شما را پیدا کند. توجه داشته باشید برای اینکه اپلیکیشن قادر به پیدا کردن لپتاپ شما باشد، باید هردو دستگاه به یک مودم وصل باشند و نرمافزارهای تغییر IP نیز در هیچیک از دو دستگاه فعال نباشد.
۵. روی رایانهی مدنظر خود بزنید. میتوانید در این مرحله نامی برای این دستگاه ایجاد کنید.
۶. بعد از اضافهکردن رایانه، به بخش حسابهای کاربری (Accounts) بروید.
۷. روی اضافهکردن حساب کاربری (Add Account) بزنید. حالا نام کاربری و رمزعبور حسابی را وارد کنید که قصد دارید قفلش را بازکنید.
۸. پس از آنکه اطلاعات حساب کاربری را وارد کردید، روی حساب ایجادشده بزنید تا عبارت Selected درمقابل آن ظاهر شود. توجه کنید اگر این کار را انجام ندهید با خطایی مبنی بر انتخابنشدن حساب پیشفرض مواجه خواهید شد.
۹. حالا رایانه را قفل کنید (دکمهی ویندوز + L). در صفحهی قفل، باید کاربر جدیدی با نام Fingerprint Unlock با عبارت The module is active مبنی بر فعالبودن ماژول را مشاهده کنید.
۱۰. اپلیکیشن ریموت فینگرپرینت آنلاک را روی گوشی یا تبلت اندرویدی خود اجرا کنید و به بخش Unlock بروید و اثرانگشت خود را اسکن کنید.
اگر همهچیز درست انجام شده باشد، خواهید دید قفل ویندوز بهطور خودکار بازمیشود.
امنیت
زومیت هیچگونه مسئولیتی دربرابر امنیت این برنامه ندارد؛ ولی برای اطمینانخاطر آندسته از کاربرانی که نگرانیهای زیادی بابت امنیت دستگاههایشان دارند، به اطلاع میرسانیم برنامههای معرفیشده را هیچیک از آنتیویروسها مخرب شناسایی نکردهاند و عملکرد آنها نیز بهگونهای است که ایمنی لازم را بههمراه دارد.
مقالههای مرتبط:
لازم به ذکر است که ارتباط بین ماژول و اپلیکیشن از نوع ارتباط امن SSL است و اطلاعات بهصورت محلی (Local) و رمزنگاریشده ذخیره میشوند و حتی اگر کسی به آنها دسترسی پیدا کند، نمیتواند کدگشایی کند. همچنین، درصورتیکه برنامه را حذف یا ریست کنید یا حتی یکی از اثرانگشتهای تعریفشده را تغییر دهید، فایل شامل حسابهای کاربری برای همیشه پاک خواهد شد و باید مراحل مربوط تعریف حساب کاربری را باردیگر انجام دهید.
نکات کلیدی
- جستوجو و پیدا کردن در این روش به کمک قابلیت WiFi Thethering انجام میپذیرد. بنابراین لازم است هر دو دستگاه به یک شبکه (روتر) وصل باشند.
- چنانچه باوجود اتصال به شبکهی یکسان قادر به پیدا کردن لپتاپ نبودید، قبل از هرچیز مطمئن شوید که ماژول روی صفحهی Log On ویندوز شما قابلمشاهده باشد. براس مثال در ویندوز ۱۰ باید ماژول را در سمت چپ، پایین صفحه مشاهده کنید.
- اگر از فایروالی غیر از فایروال پیشفرض ویندوز استفاده میکنید، حتما مجوز ترافیک ورودی و خروجی را در هر دو حالت TCP و UDP به LogonUI.exe موجود در مسیر C:\Windows\System32 بدهید.
- اطمینان پیدا کنید هم رایانه و هم گوشی یا تبلت شما به یک شبکه متصل باشند؛ این یعنی آدرس IP در هر دو دستگاه با 192.168.1 آغاز شده باشد. طبیعی است استفاده از برنامههای تغییر IP روند کار را مختل خواهد کرد.
- اگر در شبکهی خود پورتهایی را بلاک کردهاید، اطمینان حاصل کنید پورت ۴۰۰۹ جزو آنها نباشد. این پورت باید بهمنظور عملکرد صحیح برنامه، هم روی TCP و هم UDP فعال باشد.
چنانچه حساب کاربری را اضافه کردهاید، اما آنلاک اتفاق نمیافتد، موارد زیر را بررسی کنید.
- اگر از اکانت مایکروسافت (روش آنلاین) برای لاگین به ویندوز استفاده میکنید، هنگام افزودن حساب کاربری در اپلیکیشن بهجای وارد کردن ایمیل از نام بهنمایش در آمده در صفحهی قفل ویندوز استفاده کنید.
- اگر از اکانت لوکال برای لاگین به ویندوز ویستا و ۷ استفاده میکنید، ممکن است قبلا نام کاربری خود را تغییر داده باشید، اما ویندوز این نام را از ریشه تغییر نمیدهد؛ پس لازم است نام ریشهای حساب خود را پیدا کنید. برای اینکار کافی است Command Prompt را اجرا کرده و در آن تایپ کنید: whoami. نام کاربری بهنمایش درآمده نام اصلی حساب کاربری شما و همان نامی است که اپلیکیشن به آن نیاز دارد.
در سال ۱۹۶۴ و سخنرانی در دانشگاه کورنل، ریچارد فاینمن، فیزیکدان، راز مهمی دربارهی دنیای فیزیکی بیان کرد. او به شنوندگانش گفت دو شئ را تصور کنند که به یکدیگر جذب میشوند. سپس، از آنها پرسید: «باید حرکات آنها را پیشبینی کنیم؟» فاینمن سه رویکرد را شناسایی کرد که هرکدام باور متفاوتی دربارهی جهان بیان میکنند. در رویکرد اول از قانون گرانش نیوتن استفاده کرد که طبق آن اشیاء به یکدیگر نیرو وارد میکنند. در رویکرد دوم، میدان گرانشی را تصور کرد که در فضا گسترش پیدا میکند و اشیاء را منحرف (خمیده) میکنند. در رویکرد سوم اصل کمترین کنش را بهکار برد، که طبق این اصل هر شی مسیری را برای عبور انتخاب میکند که کمترین انرژی در کمترین زمان ممکن بخواهد. هر سه رویکرد یک پیشبینی صحیح ارائه دادند. این سه رویکرد، سه توصیف بهیکاندازه مفید برای چگونگی کارکرد گرانش هستند.
فاینمن در اینباره گفت:
یکی از شگفتانگیزترین مشخصههای طبیعت این تنوع طرحهای تفسیری است.
علاوهبراین، این تنوع فقط شامل قوانین صحیح و واقعی طبیعت میشود؛ یعنی اگر قوانین غلط باشند، این موضوع دربارهی آنها درست نیست. فاینمن گفت:
شما هرچقدر بیشتر قوانین را اصلاح کنید، متوجه خواهید شد که میتوانید آنها را با شیوههای کمتری بیان کنید. این موضوع همیشه برای من اسرارآمیز بود. نمیدانم دلیل اینکه قوانین صحیح فیزیک میتوانند به شیوههای مختلفی بیان شوند چیست. بهنظر میرسد که این قوانین میتوانند همزمان از چند دروازه عبور کنند.
حتی همانطور که فیزیکدانان برای درک مفهوم مادی جهان (مشخصههای ذرات، طبیعت بیگبنگ، سرچشمهی ماده تاریک و انرژی تاریک) تلاش میکنند، تلاشهای آنها در سایهی اثر راشومون است که سوالات متافیزیکی دربارهی معنای فیزیک و ماهیت واقعیت را مطرح میکند. نیما ارکانی-حامد، یک فیزیکدان در مؤسسهی مطالعات پیشرفته، یکی از نظریهپردازان پیشگام امروزی است. او پائیز گذشته به ناتالی ولچوور، نویسنده این مقاله گفت:
تغییر شکل معجزهآسا ویژگیهای قوانین تنها چیز شگفتانگیزی است که من درمورد آنها میدانم. این موضوع باید یک سرنخ بزرگ برای درک ماهیت حقیقت نهایی باشد.
بهطورسنتی، فیزیکدانان همواره سادهگرا بودند. آنها بهدنبال نوعی «نظریه همهچیز» بودند که واقعیت را از نظر بنیادیترین اجزای آن توصیف کند. در این شیوهی تفکر، قوانین شناختهشده فیزیک موقت هستند و یک توصیف دقیقتر که هنوز شناخته نشده است را برای آن قوانین تخمین میزنند. یک میز درواقع مجموعهای از اتمها است؛ با نگاهی دقیقتر، اتمها نیز دستههایی از پروتون و نوترون هستند؛ هرکدام از این اجزا نیز از سه کوارک تشکیل شده؛ و خود کوارک نیز از ذرات بنیادیتر تشکیل شده است. سادهگرایان فکر میکنند که یک بازی با تلفن انجام میدهند: همانطور که پیغام واقعیت از مقیاس میکروسکوپی به مقیاس ماکروسکوپی به سمت بالا حرکت میکند، درهم آمیخته میشود و باید راه خود را رو بهپایین برای بازیابی آن بیابند. هماکنون فیزیکدانان میدانند که گرانش این طرح ساده را با شکل دادن جهان در دو اندازه بزرگ و کوچک خراب میکند. همچنین اثر راشومون پیشنهاد میدهد که واقعیت براساس روش ساده، پائین بهبالا ساخته نشده است.
مقالههای مرتبط:
هرچیزی که مثال فاینمن رمز و راز اثر راشومون را برای آن در نظر نگرفته بود، درواقع دوگانه است. عجیب است که همانطور که فاینمن گفت، چندین شیوه صحیح برای شرح بسیاری از پدیدههای فیزیکی وجود دارد. اما یک واقعیت عجیبتر این است که وقتی توصیفات رقابتی وجود دارد، یکی از آنها بیشتر از سایر توصیفات درست است، زیرا به توصیف عمیقتر و عمومیتر دربارهی واقعیت افزوده است. بهعنوان مثال، از بین سه رویکرد توصیف حرکت اشیاء، رویکردی که صحت بیشتری دارد، رویکرد ضعیفتر است: اصل کمترین کنش. در واقعیت روزمره، عجیب است تصور کنید که اشیاء با انتخاب سادهترین راه حرکت میکنند. (یک سنگ در حال سقوط چگونه مسیر را قبل از سقوط انتخاب میکند؟) اما یک قرن قبل، زمانیکه فیزیکدانان شروع به نوشتن مشاهدات تجربی خود دربارهی رفتار عجیب ذرات ابتدایی کردند، تنها تفسیر کمترین کنش از حرکت بهعنوان مفهومی سازگار ثابت شد. یک زبان ریاضی کاملاً جدید - مکانیک کوانتوم - باید برای توصیف توانایی احتمالی ذرات برای اجرای همهی احتمالها و انتخاب مکرر سادهترین راه توسعه داده میشد. از بین قوانین متنوع و کلاسیک حرکت - که همگی مفید و کارآمد هستند - تنها اصل کمترین کنش به دنیای کوانتوم گسترش یافت.
این اتفاق بارها و بارها تکرار میشود که وقتی چندین توصیف محتمل از یک موقعیت فیزیکی وجود دارد - که اگرچه همهی آنها پیشبینیهای یکسانی ارائه میدهند، بااینحال به طرز حیرتآوری در بنیاد و اساس با هم متفاوت هستند - تنها یکی از آنها نسبت به سایرین ارجحیت خواهد داشت، چراکه به یک واقعیت بنیادی تبدیل شده است که به نظر میرسد در حال حاضر بیشتر جهان را حساب میکند. بااینحال، این توصیف جدید ممکن است به نوبهخود، چندین فرمولبندی داشته باشد و یکی از آنها ممکن است گستردهتر استفاده شود. اگرچه این موضوع مانند این است که فیزیکدانان یک بازی تلفنی اصلاحشده را بازی میکنند که در آن با هر زمزمه، پیام مخابرهشده به یک زبان متفاوت ترجمه میشود. این زبانها، دامنه یا اندازههای مختلف یک واقعیت را توصیف میکنند ولی همیشه از نظر اخلاقی مرتبط نیستند. در این بازی اصلاحشده، هدف این نیست - یا تنها این نیست - که معادله پایهای را که حاکی از کوچکترین ذرات واقعیت است، پیدا کرد. وجود این شاخه، شبکهای بههم متصلشده از زبانهای ریاضی، هرکدام با تصویر مربوطبه خود از جهان، چیزی است که باید درک شود.
این شبکه از قوانین، دامهایی را برای فیزیکدانان ایجاد میکند. فرض کنید شما پژوهشگری هستید که در پی دستیابی به درک عمیقتری از جهان است. شما میتوانید درگیر یک توصیف خاتمهیافته، شوید؛ چسبیدن به یک اصل که بهنظر درست میرسد اما یکی از پوششهای مبدل طبیعت است. بههمین دلیل است که پاول دیراک، فیزیکدان انگلیسی پیشگام در عرصهی نظریه کوانتوم، بر اهمیت اصلاح نظریههای موجود تأکید کرد: «تنها با یافتن روشهای جدید توصیف پدیدههای شناختهشده است که میتوانید از دام اعتقاد موقت یا محدود فرار کنید.» این حقهای بود که باعث شد دیراک در سال ۱۹۲۸ پادماده را پیشبینی کند. او پنج دهه بعد از آن گفت:
همیشه اینطور نیست که نظریههای معادل به یک اندازه خوب باشند. زیرا ممکن است یکی از آنها نسبت به سایر برای پیشرفتهای آینده مناسبتر باشد.
امروزه پازلها و پارادوکسهای مختلفی به نیاز برای اصلاح نظریههای فیزیک مدرن با یک زبان ریاضی جدید اشاره میکنند. بسیاری از فیزیکدانان حس میکنند که به دام افتادند. آنها احساس میکنند که باید از تصور حرکت و تعامل اشیاء در فضا و زمان فراتر بروند. نظریه نسبیت عام اینشتین به زیبایی زمان و فضا را در یک پارچهی چهاربعدی به هم بافته که تحت عنوان فضا - زمان شناخته میشود و گرانش برابر با پیچوتابهای آن پارچه در نظر گرفته شده است. اما نظریهی اینشتین و مفهوم فضا - زمان در سیاهچالهها و در لحظهی بیگبنگ در هم میشکند. بهعبارت دیگر، فضا - زمان، ممکن است ترجمه یک توصیف دیگر از واقعیت باشد که اگرچه بیشتر انتزاعی یا ناآشنا است، ولی میتواند قدرت توضیح بیشتری داشته باشد.
برخی از پژوهشگران تلاش میکنند تا فیزیک را از قید فضا - زمان حذف کنند تا راه را برای این نظریهی عمیقتر هموار کنند. در حالحاضر، فیزیکدانان برای پیشبینی جهش یا پراکندگی ذرات پس از برخورد در فضا - زمان، از یک طرح دیاگرامی پیچیده که توسط ریچارد فاینمن اختراع شده است، استفاده میکنند. این دیاگرامها احتمالات «دامنه پراکندگی» نتایج برخورد ذرات مختلف را نشان میدهند. در سال ۲۰۱۳، نیما ارکانی-حامد و ژاروسلاو ترینکا یک فرمولبندی تازه از دامنه پراکندگی را کشف کردند که نه به فضا و نه به زمان اشاره داشت. آنها دریافتند که دامنههای برخی از برخوردهای ذرات در یک حجم از یک شی هندسی جواهرمانند کدگذاری شدند که Amplituhedron نامیده میشود. از آن زمان تاکنون، آنها و دهها تن از دیگر پژوهشگران در حال بررسی این فرمول جدید هندسی دامنه پراکندگی ذرات هستند، با این امید که این امر از دیدگاه روزمره و محدود ما دربارهی فضا - زمان به برخی از ساختارهای توضیحی بیشتر منجر خواهد شد.
چه این پژوهشگران در مسیر درستی باشند و چه نباشند، شبکه تفسیر واقعیت وجود دارد. شاید جالبترین نکتهای که در مورد این تفسیرها وجود دارد این است که در حالیکه هر یک از آنها فقط یک تصویر جزئی از واقعیت را ترسیم میکنند، از لحاظ ریاضی کامل هستند. نسبیت عام را در نظر بگیرید. فیزیکدانان میدانند که نظریه اینشتین ناقص است. بااینحال یک اثر هنرمندانه با یک ساختار ریاضی معین و محکم است. اگر این معادلات را بیهدف تغییر دهید، خواهید دید که همهی زیبایی و سادگی آن از دست میرود. معلوم شد که اگر شما میخواهید یک راه عمیقتر برای توضیح جهان کشف کنید، نمیتوانید معادلات مربوطبه توصیف موجود را انتخاب و آنها را اصلاح کنید؛ بلکه باید به یک ساختار کاملاً متفاوت و بههمان اندازه کامل از لحاظ ریاضی دست یابید. نظریهپردازان تعجب میکنند که فایدهی کمال موجود در هر سطح چیست اگر مقید به جایگزین شدن است؟
بعید به نظر میرسد که این شبکه پیچیده از توصیفات ریاضی کامل، تصادفی باشد. این راز حتماً باید یک توضیح داشته باشد. اما این توضیح به چه شکل است؟ یک مفهوم رایج در فیزیک این است که قوانین آن مانند یک ماشین هستند که انسانها آن را برای پیشبینی آینده میسازند. «نظریه همه چیز» مانند ماشین نهایی پیشبینی است؛ یک معادله واحد که همه چیز از آن پیروی میکند. اما این چشمانداز وجود بسیاری از ماشینهای مختلف را که به شیوههای هوشمندانه ساخته شدند ولی پیشبینیهای یکسانی به ما میدهند، نادیده میگیرد.
براساس گفته ارکانی-حامد، این تنوع قوانین یک مفهوم متفاوت از اینکه فیزیک چیست را بیان میکند. او گفت که ما یک ماشین نمیسازیم که جوابها را محاسبه کند؛ درعوض، ما بهدنبال کشف سوالات هستیم. به نظر میرسد که قوانین تغییر شکل طبیعت پاسخی به یک سؤال ناشناخته ریاضی هستند. به همین دلیل است که آرکانی-حامد و همکارانش مطالعات خود دربارهی Amplituhedron را بسیار امیدوارکننده میدانند. محاسبه حجم Amplituhedron یک سؤال در هندسه است؛ سوالی که احتمالا ریاضیدانان فکر کردند ابتدا موفق به کشف آن شی شدهاند؛ بهطریقی، پاسخ به سؤال حجم Amplituhedron، رفتار ذرات را توصیف میکند- و این پاسخ، بهنوبهی خود، میتواند باتوجه به فضا و زمان بازسازی شود.
هماکنون، ارکانی-حامد هدف نهایی فیزیک را بهعنوان فهم سؤال ریاضی میبیند که ازطریق آن میتوان همهی پاسخها را یافت. او دراینباره به نویسندهی این مقاله گفت:
صعود به سطح دهم از بهشت عقلانی امکانپذیر خواهد بود، اگر بتوانیم پرسشی را پیدا کنیم که پاسخ آن جهان خواهد بود. ماهیت این سؤال بهخودیخود توضیح میدهد چرا میتوان آن را به روشهای مختلف توصیف کرد.
با موج جدیدی از گوشیهای هوشمند با دوربین ۴۸ مگاپیکسلی در بازار مواجه هستیم. ردمی نوت ۷ پرو با دوربین ۴۸ مگاپیکسلی معرفی شد. همچنین، گلکسی A90، با دوربین ۴۸ مگاپیکسلی تنها در چین عرضه میشود.
درکنار موج معرفی و عرضهی گوشیهای هوشمند با دوربینهای ۴۸ مگاپیکسلی، شاهد معرفی گوشیهایی با تعداد دوربین بیشتر در بازار هستیم. نوکیا ۹ PureView با دوربین پنج گانه با رزولوشن ۱۲ مگاپیکسلی درکنار یک حسگر ToF معرفی شد. کاملا واضح است که در صنعت موبایل شاهد نوآوریهای جدیدی در حوزهی دوربین هستیم.
مقالههای مرتبط:
باتوجهبه ترند بازار موبایل، کوالکام تصمیم گرفت دقت نظر بیشتری روی مشخصات پردازندهی تصویر تراشههای خود یا همان ISP داشته باشد. حال توسعهدهندگان XDA به تغییرات و توسعههای اعمالشده پی بردهاند. توسعهدهندگان و طراحانی که در پروژههایی مانند پورتهای اپلیکیشن Google Camera و فناوری دستگاههای غیر پیکسل مشغول به کار هستند، به مشخصات دقیق ISP علاقهمند شدند.
در نسخهی جدید مشخصات فنی پردازندهی تصویر تراشههای کوالکام، قابلیت دوربینهای تکی و دوربینهای دوگانه بهصورت کامل تفکیک شدهاند و ویژگیهایی همچون محدودیت ضبط در حالت اسلوموشن و ویژگیهایی مانند Hybrid Autofocus نیز بهصورت کامل فهرست شدهاند. در میان جزئیات مطرحشده، نکات قابلتوجهی هم دیده میشود. ظاهرا برخی از آخرین مدلهای تراشههای کوالکام میتوانند دوربین با رزولوشن ۱۹۲ مگاپیکسلی را پشتیبانی کنند. تراشههایی مورد نظر تراشههای اسنپدراگون ۸۵۵، اسنپدارگون ۸۴۵، اسنپدراگون ۷۱۰ و اسنپدراگون ۶۷۵ هستند.
وقتی به جزئیات توجه بیشتری میکنیم، نکات جدید و متفاوتی از آن استخراج میشود. درنظر داشته باشید که از نظر تئوری محدودیتهایی در برگههای فنی درج شده است. برهمین اساس، اگر یک حسگر ۱۹۲ مگاپیکسلی به تراشه متصل شود، تراشه میتواند تنها از آن دوربین پشتیبانی کند، ولی نباید حسگر دیگری به گوشی اضافه شود. حتی دوربین سلفی نیز در چنین شرایطی پشتیبانی نخواهد شد.
همچنین، برای آنکه بتوانیم با چنین کیفیت بالایی تصویربرداری کنیم، باید برخی از ویژگیهای پیشرفته غیرفعال شوند. یکی از مهمترین این ویژگیها، کاهش نویز در حالت مالتی فریم یا MFNR است که باید غیرفعال شود. در این فرایند، همزمان چندین عکس گرفته میشود و سپس تصویری با نویز کمتر از برآیند تصاویرگرفتهشده، به دست خواهد آمد. یکی دیگر از ویژگیهایی که باید غیرفعال شود، لگ شاتر است. بدون درنظرگرفتن جزئیات بیشتری بای تصویربرداری، لگ شاتر اجازه میدهد تا چندین عکس (معمولا حدود ۳۰ عکس) درست زمانیکه اپلیکیشن دوربین راهاندازی شود، گرفته خواهد شد. درنتیجه وقتی شاتر زده میشود، زمان تصویربرداری کاهش خواهد یافت.
.: Weblog Themes By Pichak :.